نوشته شده توسط : تیزلند

به گزارش تیزلند، یافته‌های جدید محققان نشان ‌می‌دهد، آلودگی هوا علاوه بر بروز آسم، برونشیت، تنگی نفس و حملات قلبی و آلرژی‌های مختلف تنفسی، استرس را نیز افزایش می‌دهد و متابولیسم را از بین می‌برد.

این مطالعات از چگونگی تاثیر آلودگی هوا بر هورمون‌ها پرده برمی‌دارد و به وضوح نشان می‌دهد که تا چه حد هوای کثیف می‌تواند بر روی هورمون‌ها تاثیر منفی گذارد.

محققان برای دستیابی به اطلاعات دقیق‌تر، 55 دانش‌آموز را برای 12 روز در معرض هوای آلوده قرار دادند و دریافتند، در این زمان میزان هورمون استرس آنها افزایش یافته و متابولیسم آنها نیز بسیار کاهش یافته است؛ این بدین معنیست که می‌‎توان گفت قرارگیری در معرض هوای آلوده منجر به از بین رفتن متابولیسم و در نهایت چاقی می‌شود.

کارشناسان می‌گویند این مطالعات کمک می‌کند تا بیشتر رابطه بین آلودگی هوا و نگرانی‌های بهداشتی را درک کنیم و برای اقدامات موثر تصمیم‌گیری کنیم.

بر اساس آمارهای موجود، سالیانه 3 میلیون نفر در اثر آلودگی هوا جان خود را از دست می‌دهند که 90 درصد آنان در کشورهای توسعه یافته هستند. در بعضی کشورها تعداد افرادی که در اثر همین عامل جان خود را از دست می‌دهند بیشتر از قربانیان سوانح رانندگی است و به جز چند کشور معدود، آمار افرادی که در اثر آلودگی هوا جان می‌بازند روز به روز در حال افزایش است.

همچنین بر اساس گزارش سال 2014 سازمان بهداشت جهانی، حدود 7 میلیون نفر به علت آلودگی هوا در سال 2012 جان خود را از دست داده‌اند که این رقم دو برابر پیش‌بینی‌ها است. از این 7 میلیون نفر، 4.3 میلیون نفر به علت آلودگی هوای خانه‌ها در اثر دود و آلودگی ناشی از سوخت و اجاق‌های خوراک‌پزی نامناسب جان باخته‌اند.

این آمار همچنین نشان می‌دهد که بیش از 3 میلیون و 700 هزار نفر بر اثر آلودگی هوا در فضای بیرونی در شهرها و روستاها در سراسر جهان جان خود را از دست داده‌اند.

دکتر "Haidong Kan" از دانشگاه فودان در شانگهای چین و سرپرست تیم تحقیق در پایان گفت: «موادی که از طریق هوای آلوده وارد محیط می شوند دارای ترکیباتی هستند که باعث نابودی بافت‌های مختلف بدن خواهد شد.

 

 



:: برچسب‌ها: تاثیر آلودگی هوا بر دانش آموزان , اضطراب دانش آموزان , دانش آموزان , آلودگی هوا ,
:: بازدید از این مطلب : 47
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 26 مرداد 1396 | نظرات ()
نوشته شده توسط : تیزلند

 

 

 

جدیدکوله پشتی  دانش آموزان سبک می شود

به گزارش تیزلند، به نقل از خبرگزاری ایسنا، حجت‌الاسلام والمسلمین محی‌الدین بهرام محمدیان با بیان اینکه تدوین کتب جدید دوره ابتدایی و متوسطه اول به اتمام رسیده است اظهار کرد: در دوسال اخیر تدوین کتب دوره دوم متوسطه شروع شده و کار در این مرحله سخت‌تر است، زیرا شاخه‌ها و رشته‌های تحصیلی متنوع هستند و هرکدام کتاب‌های بسیاری دارند. به عنوان مثال 200 رشته در شاخه فنی و حرفه‌ای که هر رشته خودش چندین کتاب تخصصی دارد.

وی افزود: اکنون عقبه‌ای ایجاد شده و باید از گردنه تدوین کتب دوره دوم متوسطه هم بگذریم. لازم بود مولفان ما دارای بینش تخصصی و آموزشی باشند که تلاش کردیم این مهم محقق شود.

رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی در پاسخ به اینکه سیاست «ادغام کتب درسی» به کجا رسیده است؟ عنوان کرد: رویکرد جدیدی مدنظر داریم. پس از استقرار پایه دوازدهم در سال آینده، مدت زمان پنج ساله اجرای آزمایشی کتب ابتدایی هم به اتمام می‌رسد. طبق قواعد هر کتاب پس از تدوین پس از یکسال اعتبارسنجی می شود و سپس به مدت پنج سال به صورت سراسری تحت پایلوت قرار می‌گیرد.

محمدیان ادامه داد: با اتمام بازه زمانی پنج ساله اجرای آزمایشی، کتب درسی را مورد بازنگری قرار می‌دهیم. اکنون در حال مطالعه برای بازنگری پایه‌های اول، دوم و سوم ابتدایی با رویکرد تلفیقی هستیم. در این بازنگری باید به اهداف برنامه درسی ملی و سند تحول بنیادین وفادار باشیم. بر این اساس باید یک برنامه آموزشی مطلوب و تجربه شده و منطبق با رویکردهای علمی را آزمایش کنیم.

وی با بیان اینکه طی اجرای برنامه درسی ملی تکلیف شده بود هر سال محتوای دو پایه را تغییر دهیم و این کار بسیار سنگین بود گفت: اما در دوره بازنگری از این فشردگی کاسته می‌شود و هرسال روی بازنگری کتب یک پایه کار می‌کنیم. در رویکرد جدید کتب اجرای آزمایشی محدود خواهند داشت تا موانع و نقاط ضعف و قوت شناسایی شوند و در نهایت به سیستم آموزشی مستقر ثابتی برسیم.

رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی درباره زمینه‌ها و علل تالیف تلفیقی کتب درسی گفت: این رویکرد منبعث از سنت علمی خودمان است. ما سنت علمی و پشتوانه فرهنگ آموزش داشتیم که در سال‌های ورود سیستم آموزشی کلاسیک تحت تاثیر نظام وارداتی قرار گرفته است. به دنبال آن هستیم مطالعه کنیم که برگشت به سنت تعلیم و تربیتی خودمان باید چگونه باشد؟.

محمدیان افزود: در سنت ایرانی متعلمان روزانه یک یا دو درس می‌خواندند نه 10 عنوان. اما همان درس را با روش مباحثه و پرسش و پاسخ می‌آموختند. اکنون روال این است که در هر زنگ یک درس مطرح می‌شود و با تنوع عناوین دروس مواجه‌ایم. همچنین در سنت قدیمی، ابتدا درس مقدماتی را یاد می‌گرفتند و بعد به مباحث علمی تخصصی تر می‌پرداختند. به عنوان مثال ادبیات را می‌آموختند و بر اساس آن مبانی علمی دیگر را فرا می‌گرفتند.

وی با بیان اینکه در حال حاضر از این روش در برخی کشورها استفاده می‌شود گفت: اکنون کار مطالعاتی را شروع کردیم و امیدواریم در سال‌های آینده با فرصت وسیع‌تر و همکاری صاحبنظران تالیف تلفیقی را اجرا کنیم.

برگشت به عقب بد نیست

رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی در پاسخ به اینکه آیا این کار برگشت به عقب نیست و نبایداز رویکردهای نوین استفاده شود؟ عنوان کرد: برگشت به عقب و خویشتن که بد نیست. سنت فرهنگی ما یک امر معقولی بوده و بسیاری از آکادمی های دنیا این کار را می‌کنند. دانش آموزان ما در مدرسه درسی چون عربی و زبان انگلیسی را شش سال می‌خوانند، در حالی که اگر این دروس به مدت سه سال اما فشرده و با مدت زمان بیشتری تدریس شوند در ذهن ماندگار می‌شوند و ما می‌توانیم در دوره متوسطه دوم کتب درسی اختیاری در حیطه‌های تخصصی تحصیل در اختیارشان قرار دهیم. آموزشگاه‌های زبان در بیرون هم همین کار را انجام می‌دهند و داوطلبانشان معمولا سه روز در هفته به کلاس می‌روند. فواید دیگر این کار این است که کیف دانش آموز سبک و معلمان تخصصی‌تر می‌شوند. در عین حال دانش آموز به چند درس متمرکز می‌شود.

محمدیان ادامه داد: ایرانی‌های قدیمی اینگونه بوده‌اند. نژاد ایرانی که به طور حتم در گذر زمان کم استعداد نشده، بلکه با توجه به امکانات جدید استعدادها بالا هم رفته است، اما چرا امثال ابن سینا را نمی بینیم؟ علت این است که به وسعت پرداخته‌ایم اما به عمق خیر، در حالی که می‌شود موضوعات را تخصصی اما عمیق کرد.

وی درباره اینکه آیا همه چیز منحصر به کتاب درسی است عنوان کرد: روش‌های آموزش، تکنیک‌های تربیت، فضاهای آموزشی و مقررات آموزشی همه دست به دست هم می‌دهند و سند تحول تاکید می‌کند اینها باید رو به بهبود بروند. متاسفانه سیستم در بخش‌های مختلف دارای اشکالاتی است. به عنوان مثال ما دانش آموز را به علت دیر رسیدن به مدرسه تنبیه دو بار تنبیه می‌کنیم، نخست تذکر شفاهی است و دوم مرحوم شدن از حضور در کلاس. خطای سوم هم این که ممکن است او را به منزل بفرستیم تا والدینش را به همراه بیاورد ، اما توجه نمی‌کنیم که شاید وی در خیابان رها شود و حتی از ترس والدینش یک هفته غیبت کند و به مدرسه هم نرود و آسیب‌هایی گریبانش را بگیرد. پس باید در راستای اهداف تعلیم و تربیتی به مقررات انضباطی هم توجه کنیم.

امروز کمپانی‌های بزرگ انیمیشن سازی دنیا برای کودکان تولید محتوا می‌کنند

رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی با اشاره به تغییر ذائقه مخاطبان امروز آموزش و پرورش اظهار کرد: حالا دیگر نمی‌شود دروس نوستالژیک چون "کلیله و دمنه" و "حسنک کجایی" را دوباره وارد برنامه درسی کرد. زیرا کودکی که "تام و جری" ببیند دیگر کلیله و دمنه برایش جذاب نیست. امروز کمپانی‌های بزرگ انیمیشن سازی دنیا برای کودکان تولید محتوا می‌کنند.

محمدیان افزود: می‌خواهیم پیام تربیتی بدهیم و رویکرد ما فرهنگی است. شعار ما در سازمان پژوهش این است که درون دادهای آموزشی مبتنی بر یافته‌های پژوهشی باید در بستر فرهنگی تبدیل به نتایج تربیتی شوند. پژوهش‌ها هستند که تعیین می‌کنند چه چیزی باید آموزش داده شود. این شعار، برنامه درسی را منطبق با خودش اصلاح می‌کند، همچنین باید معلم و فضای مدرسه را هم اصلاح و روابط خانه و مدرسه را تقویت کند.

در اجرای برنامه درسی ملی غریب و تنها بودیم

وی از عملکرد سایر بخش‌های آموزش و پرورش انتقاد کرد و گفت: ما در اجرای سند تحول و برنامه درسی ملی غریب و تنها بودیم. برنامه را نوشتیم اما نه معلم تامین شد، نه فضای آموزشی، نه قوانین و مقررات و نه فضا و تجهیزات و تنها ماندیم. اکنون بار بسیاری مسائل را به دوش می‌کشیم و باید هم از سند درسی ملی دفاع کنیم که ناتمام نماند، در عین حالی که این نواقص را داریم.

رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی ادامه داد: به عنوان نمونه وقتی ارزشیابی توصیفی را اجرا می‌کنیم اما معلم به آن عمل نمی‌کند باید چه کنیم؟ ما می‌خواهیم دانش آموز در مدرسه با نمره دچار استرس نشود. یا یک نمونه دیگر این است که در کتاب علوم شیوه تالیف بیشتر ترکیب تصویر و مطلب است اما خانواده‌ها و برخی معلمان می‌پرسند فرزندم باید چه چیزی را حفظ کند؟ در حالی که ما تلاش می کنیم دانش آموز خودش فکر کند و تجربه کند و به چرایی ها جواب بدهد. نتیجه این می‌شود که تاجر پیشگانی پیدا می‌شوند و کتاب کمک آموزشی طرح می کنند و سوال طرح می‌کنند تا دانش آموز همانها را حفظ کند و خانواده‌ها خوشحال شوند. در حالی که روش صحیحی نیست و دانش آموز به جای بکارگیری قوه تفکر به سمت صرفا حفظ مطالب می‌رود.

 

 



:: برچسب‌ها: برنامه ریزی آموزشی , کتب درسی , سیستم آموزشی , دانش آموزان ,
:: بازدید از این مطلب : 68
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 25 مرداد 1396 | نظرات ()
نوشته شده توسط : تیزلند

آنچه که عملکرد بالا را از عملکرد پایین جدا می سازد، نوعی بارقه الهی نیست. یافته های اخیر نشان می دهند که عواملی بسیار خسته کننده تر (ولی در نهایت قابل کنترل تر) وظیفه این جداسازی را بر عهده دارند. با کنترل همه شرایط، می توان این عوامل را تلاش نامید. روی تمرین هایی که انجام می شود، تامل کنید. از منظر روان شناختی، تلاش، قسمتی از اراده است که روی توجه فرد متمرکز است و علاوه بر آن، وظیفه تقویت این تمرکز را هم بر عهده دارد.

در ضمن، تلاش، فعالیت هایی مثل کنترل حرکت های ناگهانی و توانایی مداوم برای به تاخیر انداختن خشنودی را شامل می شود. به نظر می رسد مثل کارکرد اجرایی، از عناصر خاصی تشکیل شده است. چگونه می توانید متوجه شوید که فرزندتان چنین تلاشی را انجام می دهد؟ به طرز شگفت آوری این امر بستگی به این دارد که چگونه تشویقش کنید. شیوه تشویق تان مشخص می کند که در آینده، کودک تان چه درکی از موفقیت خواهد داشت.

در اینجا نمونه هایی می آوریم تا نشان دهیم والدین کجا مرتکب اشتباهاتی مشابه می شوند. یکی از این اشتباهات، اغلب ناراحت کننده ترین چهره ها را به وجود می آورد؛ به گونه ای که معلم کودک هم می تواند آن را ببیند: کودک باهوشی که از یادگیری و آموختن متنفر است. مثالی که در این زمینه به آن می پردازیم در مورد اتان، پسر سختکوش یکی از اساتید برجسته دانشگاهی سیاتل است.

والدین اتان دائم به او می گفتند که چگونه باید تبدیل به متفکری برجسته شود: «تو خیلی باهوشی! هر کاری که بخواهی می توانی انجام دهی اتان. ما به تو افتخار می کنیم.» هر وقت امتحان ریاضی، دیکته یا هر امتحان دیگری داشت این جملات را به او می گفتند.

مداوم و با بهترین نیات دستاوردهای اتان را به بعضی ویژگی های ذاتی قدرت فکری اش، ربط می دادند. محققان به این کار «توسل به ذهنیت های ثابت» می گویند. پدر و مادر اتان اصلا نمی دانستند که این شکل از تشویق چقدر مضر است.

اتان کوچک به سرعت یاد گرفت که هیچ پیشرفت آکادمیکی نیازمند تلاش نیست؛ بلکه به استعدادی نیاز دارد که او آن را دارد. وقتی وارد دبیرستان شد، از موضوعاتی که نیاز به تلاش داشتند، فرار می کرد. دیگر نمی توانست موفق شود و برای اولین بار اشتباهاتی مرتکب شد ولی این اشتباهات را به عنوان فرصتی برای پیشرفت نمی دید. با وجود این، اتان پسر باهوشی بود چون به طرز عجیبی می توانست همه چیز را درک کند ولی اگر چنین توانایی نداشت، این مفهوم به ذهن می رسید که دیگر باهوش نیست.

به این علت که اتان نمی دانست چه عواملی باعث موفقیت اش می شود، وقتی شکست می خورد هم نمی دانست چه کار باید انجام دهد. خیلی از مواقع قبل از این که دلسرد شوید و افسردگی به سراغ تان بیاید، لازم نیست که همه چیز را خراب کنید. اتان کاملا به سادگی دست از تلاش کردن کشید و نمراتش افول کرد.

چه اتفاقی می افتد وقتی به کودک تان می گویید: «تو خیلی باهوشی

تحقیقات نشان می دهند که ماجرای تاسف انگیز اتان نمونه ای از کودکانی است که مدام برای خصوصیات ثابت شان تشویق می شوند. اگر کودک تان را به این شیوه تشویق می کنید، احتمالا این سه اتفاق می افتد:

اول، کودک تان شروع به دیدن اشتباهاتش به عنوان شکست می کند به این علت که شما به او گفته اید موفقیتش ناشی از برخی توانایی های ثابتش بوده؛ بدون این که بخواهد روی آنها کنترلی داشته باشد. کودک شما به این فکر خواهد کرد که شکست هم حقیقتی ثابت و بلاتغییر است؛ از این رو شکست را به عنوان ناتوانی خودش می بیند و موفقیت را به عنوان استعداد می بیند، در حالی که می تواند آن را نتیجه تلاش های خودش بداند.

دوم، شاید به عنوان عکس العمل به اتفاق نخست، بیشتر بخواهد که باهوش تر به نظر بیاید تا این که واقعا دنبال یادگیری موضوعی باشد. اگرچه اتان پسر باهوشی بود، ولی بیشتر تلاشش در این جهت بود که خودش را برای کسانی که به او اهمیت می دادند، باهوش نشان دهد و به فرایند یادگیری، کمتر توجه می کرد.

سوم، کودک شما، دیگر چندان مایل نخواهد بود که دلیل کمبودهایش را متوجه شود و تلاشی انجام دهد. چنین کودکانی، اوقات وحشتناکی را به منظور اعتراف به اشتباهات شان، سپری می کنند و به سادگی در معرض خطرِ شکست خوردن قرار می گیرند.

در عوض چنین چیزی باید گفت: «تو واقعا سخت تلاش می کنی.»

پدر و مادر اتان چه کار باید می کردند؟ تحقیقات راه حل ساده ای را پیش روی ما می گذارد. به جای تشویق کردن اتان به خاطر هوشش باید برای سختکوشی اش تشویقش می کردند. در ضمن نباید به او می گفتند: «ما به تو افتخار می کنیم چون تو خیلی باهوشی.» بلکه بهتر بود می گفتند: «ما به تو افتخار می کنیم که این قدر سخت تلاش می کنی.» این جملات بیشتر معطوف به تلاش های قابل کنترل است تا به استعدادهای غیرقابل تغییر. به چنین عملی تشویق به «ذهنیت رشد» می گویند.

بیشتر از 30 سال مطالعه نشان می دهد کودکانی که با شیوه «ذهنیت رشد» تربیت می شوند، نسبت به آن دسته از همسالانشان که با شیوه «ذهنیت های ثابت» پرورش پیدا می کنند، نمرات بالاتری در موفقیت های آکادمیک کسب خواهند کرد. در ضمن در زندگی بزرگسالیشان، عملکرد بهتری دارند. تعجب آور نیست. کودکان رشد یافته با ذهنیت رشد، نگاه جدیدی به شکست دارند و اشتباهاتشان را دوباره تکرار نمی کنند. آنها اشتباهاتشان را به عنوان مسائلی می بینند که به سادگی قابل حل است؛ بعد دوباره به کارشان ادامه می دهند.

در آزمایشگاه و همین طور در مدرسه، به نسبت، کودکان رشد یافته با این ذهنیت، وقت بیشتری را صرف وظایف مشکل تر می کنند و در بیشتر مواقع از عهده این وظایف بر می آیند. کودکانی که مدام برای سختکوشیشان تشویق می شوند به نسبت کودکانی که برای هوششان تشویق می شوند، 50 تا 60 درصد مساله های خیلی سخت ریاضی را با موفقیت حل می کنند.

کارول دیوک، محققی برجسته، این موضوع را در مورد عده ای از دانش آموزان بررسی کرد. آنها از نظراتی مثل «بهتر است سرعت کارم را کم کنم و تلاش کنم تا این موضوع را کشف کنم» و همین طور از جملات خوشایندی مثل «چالش را دوست دارم» استفاده زیادی کرده بودند. به این علت که معتقد بودند اشتباهاتشان به خاطر تلاش کم است نه نداشتن توانایی یا استعداد. دانش آموزان می دانستند که اشتباهاتشان با تلاش شناختی بیشتری، به سادگی قابل جبران است.

بچه هایی که به واسطه تلاش هایشان تشویق می شدند، نسبت به بچه هایی که به واسطه هوششان تشویق می شدند، 50 درصد بهتر مسائل ریاضی را حل می کردند.

 



:: برچسب‌ها: کارول دیوک , دانش آموزان , باهوشی , دبیرستان , شیوه تشویق , امتحان ریاضی , تلاش , ,
:: بازدید از این مطلب : 102
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 25 خرداد 1396 | نظرات ()
نوشته شده توسط : تیزلند

گاهی والدین، دانش‌آموز را وارد چرخه اشتباه تحصیلی می کنند.

والدین به هر دری می‌زنند تا بتوانند فرزندانی موفق و سربلند به جامعه تحویل دهند ولی وسواس زیاد در این راه مشکلاتی برای دانش‌آموزان و گاهی خانواده ایجاد می‌کند.

دکتر بنی‌سی: یکی از دغدغه‌های مهم والدین، به‌خصوص در ایرانی‌هاست. والدین به هر دری می‌زنند تا بتوانند فرزندانی موفق و سربلند به جامعه تحویل دهند ولی وسواس زیاد در این راه مشکلاتی برای دانش‌آموزان و گاهی خانواده ایجاد می‌کند. در این مطلب به 4 اشتباه رایج که والدین از روی ناآگاهی انجام می‌دهند، اشاره می‌کنیم.

تلاش برای جهشی زدن دانش‌آموز

گاهی والدین، دانش‌آموز را وارد چرخه اشتباه تحصیلی می‌کنند. این اشتباه، جهشی خواندن دانش‌آموز است. این کار اصلا سودی برای دانش‌آموز ندارد. گاهی دیده می‌شود خانواده‌ها برای آماده کردن کودک تمام تابستان را به فرستادن کودک به کلاس‌های تقویتی اختصاص می‌دهند حتی گاهی در روزهای تعطیل مانند عید نیز وقت خود را صرف سروکله زدن با کودک برای خواندن دروس کلاس بالاتر می‌کنند، ولی باید به این نکته توجه داشت جهشی خواندن الزاما به این معنا نیست که دانش‌آموز تیزهوش است. والدین باید بدانند که فرزندشان، همان‌طور که هوش شناختی دارد، دارای هوش هیجانی و معنوی نیز است. همه اینها باید کنار هم رشد و تکامل پیدا کنند. تحصیل صرفا به معنای نمره کسب کردن و گذراندن پایه‌های تحصیلی نیست.

دانش‌آموز در هر پایه‌ای از تحصیل باید مهارت‌های روانی، اجتماعی، حرکتی و... را کسب کند و بتواند آنها را ارتقا دهد. معمولا کودکان در سال‌های اولیه تحصیلی یعنی پایه‌های دوم و سوم ابتدایی کلاس‌ها را جهشی می‌خوانند. از طرفی، جهشی خواندن در بازی‌های کودکانه نیز تاثیر منفی دارد.

بازی‌های کودکانه در هر سنی متفاوت است، مثلا یک کودک کلاس دوم شاید دوست داشته باشد با عروسک‌های خود بازی کند ولی اگر یک کودک 9-8 ساله وارد کلاس پنجم شود شاید شرایط به گونه دیگری شود و کودک باید این حس را در خود سرکوب کند. در واقع، کودکی از او گرفته می‌شود و باید با سرعت بیشتری وارد بزرگسالی شود.

حتی توقع‌ جمع از کودک بالاتر می‌رود و به‌طور ناخودآگاه اطرافیان از او می‌خواهند رفتاری بزرگ‌تر از سن خود نشان دهد. از نظر فیزیولوژیکی نیز باید این نکته را در نظر گرفت که سلول‌های عصبی با افزایش سن کامل می‌شوند. زمانی که سلول‌های عصبی دانش‌آموز کامل نشده و از لحاظ قد، وزن و... از همکلاسی‌های خود عقب‌تر است، ممکن است اعتماد به‌نفس او کمتر شود. البته این کودکان در آینده هم ممکن است دچار مشکلاتی شوند.

از سوی دیگر، نمی‌توان گفت الزاما هر کودکی که جهشی می‌خواند در آینده دچار مشکل می‌شود ولی والدین حتما باید به این نکته توجه کنند تلاش برای اینکه کودک یکی-دو سال زودتر وارد دانشگاه یا بازار کار شود، چه معنایی دارد و چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا این کار ارزش دارد که کودک از نظر روانی آسیب ببیند؟ انسان زمانی به پختگی لازم می‌رسد که همه چیز در زمان مناسب کنار هم قرار بگیرد.

تلاش برای شناسنامه گرفتن در نیمه اول سال

مورد بعدی بحث شناسنامه گرفتن کودکانی است که در نیمه دوم متولد می‌شوند. والدین این کودکان معمولا نگران هستند از اینکه سن تقویمی کودک متناسب با سال تحصیلی نباشد؛ یعنی کودکی که 8 ساله است، وارد کلاس اول می‌شود. به همین دلیل همیشه با این مشکل مواجه هستیم که خانواده در تلاش‌اند تا زودتر شناسنامه بگیرند ولی درست است که کودک ممکن است یک سال از نظر سنی عقب بیفتد ولی در یک سال توانایی‌ها و مهارت‌های زیادی را آموزش می‌بیند که عملکرد او را بالا می‌برد. جسم کودک نیز به رشد کامل می‌رسد. والدین نباید کودک خود را با دیگران مقایسه و توجه کنند اتمام تحصیلات یک سال زودتر یا دیرتر به معنای پیشرفت یا پسرفت از زندگی و تحصیلات نیست. دانش‌آموز در هر پایه‌ای از تحصیل باید مهارت‌های روانی، اجتماعی، حرکتی و... را کسب کند.

رقابت برای ثبت‌نام کودک در کلاس‌های تقویتی متفاوت

فرستادن کودک به کلاس‌های تقویتی عمدتا باید برای جبران کم‌کاری‌های دانش‌آموز در مواقعی باشد که کودک مثلا در درس ریاضی یا دیکته ضعیف است، اما در رویکرد دیگر والدین قصد دارند کودک را وارد عرصه رقابتی کنند. تلاش‌های خانواده معمولا در فصل تابستان و بعد از اتمام امتحانات شروع می‌شود، درست وقتی که کودک باید استراحت و تفریح کند. گاهی دیده می‌شود دانش‌آموز بعد از اتمام کلاس خصوصی ریاضی وارد کلاس پیانو یا نقاشی و... می‌شود.

در این مواقع بحث چشم و هم‌چشمی مطرح می‌شود و در این کار هیچ هدفی دنبال نمی‌شود اما والدین باید توجه کنند که هیچ‌گاه برای فرستادن فلان کلاس تقویتی به کودک اصرار نورزند. دانش‌آموز باید همه کلاس‌ها را در حد مقدماتی و اولیه تجربه کند و سپس با والدین و کمک روان‌شناسان و مشاورها به سوی آنچه که دوست دارد، سوق داده شود. مثلا در کلاس‌های ورزشی توصیه می‌شود دانش‌آموز به‌تدریج در همه کلاس‌ها مثل بسکتبال، فوتبال و... ثبت‌نام کند تا متوجه شویم اصلا استعداد ورزشی دارد؟ و اگر دارد، به کدام ورزش علاقه‌مند است؟ متاسفانه والدین گاهی عقاید خود را به کودک تحمیل می‌کنند، مثلا مادری که دوست داشته پیانو بزند، کودک خود را به کلاس پیانو می‌فرستد.

قابل‌توجه اینکه 7 نوع هوش وجود دارد؛ هوش موسیقی، هوش طبیعی، ریاضی، میان‌فردی، کلامی، فیزیکی و بصری. همه هوش‌ها در انسانی که از نظر ذهنی سالم است، وجود دارد ولی میزان آن نوسان (شدت و ضعف) دارد. والدین باید کودکان را نزد مشاور ببرند تا تست‌های استعدادیابی انجام شود. در این تست‌ها مشخص می‌شود که کودک در کدام یک از درس‌های عملی، حفظی یا فنی و... قوی‌تر است سپس با توجه به آن می‌توان کودک را در جهت درستی هدایت کرد. کلاس‌های تقویتی که برای کودک انتخاب می‌شود باید با میل و علاقه او باشد.

تلاش برای ثبت‌نام دانش‌آموز در مدارس یا کلاس‌های تقویتی خاص

مورد دیگری که توصیه می‌شود خانواده‌ها نسبت به آن دقت داشته باشند، انتخاب مدرسه یا کلاس‌های تقویتی خاص است. برای انتخاب مدرسه والدین باید خودشان وارد مدرسه شوند و فضای آن را ببینند. از سوی دیگر، با دانش‌آموزانی که در سال‌های قبل در همان مدرسه تحصیل کرده‌اند، صحبت کنند. باید کادر آموزشی، رویکرد تحصیلی و شرایط حاکم بر مدرسه بررسی شود. همیشه نباید تاکید روی این موضوع باشد که دانش‌آموز را در مدرسه غیرانتفاعی ثبت‌نام کنید.

بعضی از مدارس دولتی عملکرد بسیار بهتری نسبت به مدارس غیرانتفاعی دارند. به تعداد دانش‌آموزان در یک کلاس درس نیز توجه کنید. آزمایشگاه‌ها، سالن غذاخوری و... شاخص‌های یک مدرسه خوب محسوب می‌شوند. گاهی والدین فکر می‌کنند اگر فرزندشان را در یک مدرسه نمونه که فاصله زیادی هم با منزل مسکونی دارد، ثبت‌نام کنند، دانش‌آموز پیشرفت زیادی خواهد داشت، در حالی که این اتفاق نخواهد افتاد. مدرسه باعث نبوغ کودک نمی‌شود، بلکه توانمندی‌هاست که موجب پیشرفت دانش‌آموز می‌شود. این کار اتفاقا در انتخاب کلاس‌های تقویتی نیز دیده می‌شود.

دانش‌آموز یا کودک مجبور است مدت زیادی در تردد باشد و از این کلاس در فلان نقطه شهر به کلاس دیگری در فلان نقطه شهر برود. والدین باید توجه کنند با توجه به ترافیک در شهرهای بزرگ و راه‌های دور اگر دانش‌آموز مدت طولانی در مسیر رفت‌وآمد به خانه و مدرسه بماند، توانایی لازم برای یادگیری در او کاهش خواهد یافت. بهتر است از همان روزهای تابستان به فکر انتخاب مدرسه باشید. همچنین در انتخاب کلاس‌های تقویتی دقت کنید تا فاصله آن زیاد از خانه دور نباشد.



:: برچسب‌ها: هوش طبیعی , دانش آموزان , پایه سوم ابتدایی , پایه دوم ابتدایی ,
:: بازدید از این مطلب : 46
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 7 خرداد 1396 | نظرات ()
نوشته شده توسط : تیزلند

دکتر" MARTIN SELIGMAN" رهنمودهای ارزشمندی را در باره ی مهارت های اجتماعی دانش آموزان ارائه کرده است. او معتقد است دانش آموزانی می توانند به راحتی دوست پیدا کرده و آن ها را حفظ کنند، که از مهارت های اجتماعی برخوردارند و ما می توانیم مهارت های لازم را به آن ها بیاموزیم.

 تفکر سرد، تفکر گرم چیست؟

بچه هایی که از مهارت های اجتماعی کافی برخوردار نیستند، انگیزه ی دانش آموزان دیگر را به خوبی متوجه نمی شوند و به غلط برداشت می کنند، در نتیجه به سرعت و نسنجیده پاسخ می دهند.

دکتر " SELIGMAN" به این گونه پاسخ گویی «تفکر گرم» می گوید. یعنی به جای این که کودک تامل کند، بدون فکر کردن و اندیشیدن، به سرعت تصمیم گیری می کند.

«تفکر سرد» بر عکس نوع اول، به معنای صبر کردن و آرام و کند کردن فرآیند فکر کردن و تصمیم گرفتن است. «تفکر سرد» را می توان به فرزندان آموخت. به مثال زیر توجه کنید:

«تو می خواهی آب بخوری، در صف می ایستی، در مقابل تو 5 کودک دیگر ایستاده اند، صبر می کنی تا نوبت به آن ها برسد و هر کدام آب بخورند و بروند، ولی در انتهای صف، 2 کودک به بازی مشغولند، پشت سر تو سعید ایستاده است. بچه هایی که بازی می کنند به سعید برخورد کرده، او هم با تو برخورد می کند و درست زمانی که نوبت آب خوردن تو رسیده، تو را هل می دهد و باعث می شود که صورت تو خیس شود...»

تو هیچ یک از ماجراهایی را که اتفاق افتاده نمی بینی و تنها سعید را می بینی که تو را هل داده و سبب شده تا صورتت خیس شود. در این شرایط، امکان بروز واکنش نامناسب وجود دارد. در حالی که می توانیم به کودک خود بیاموزیم که مانند یک کارآگاه از وضعیت موجود فهرستی تهیه کند و برای کنترل هر یک از شرایط، راه حلی ارائه دهد و طرز فکر خود را بیان نماید.

ما می توانیم به دانش آموزان خود بیاموزیم که نخستین قدم در حل مسئله، توقف کردن (STOP) و فکر کردن (THINK) است.

سرعت داشتن در تصمیم گیری، بدون اندیشیدن، یا به صورت سطحی برآورد کردن شرایط ،واکنش های مناسبی را به دنبال نخواهد داشت.

 مهارت های اجتماعی و دانش آموزان

جا به جا کردن «تفکر گرم» با «تفکر سرد»

اندیشه های گرم، اندیشه هایی هستند که با سرعت به مغز می رسند. دانش آموزانی که اندیشه های گرم از ذهنشان می گذرد معتقدند که در صورت بروز مشکل بین آن ها و دانش آموزان دیگر، همیشه فرد مقابل مقصر است و از روی عمد کاری را انجام داده است.

این گونه اندیشیدن، کودک را وادار می کند تا بازخوردهای سریع و بی اختیار بروز دهد، پیش از آن که درباره ی اتفاقی که افتاده فکر کرده و آن را برای خود تحلیل کند.

اندیشه های سرد، اندیشه هایی هستند که ما را در جمع آوری همه ی اطلاعات پیرامونمان یاری می دهند و ما می توانیم با تحلیل اطلاعات خود، تشخیص دهیم که چه اتفاقی افتاده است. اندیشه های سرد، ما را آرام می کنند. در حالی که اندیشه ی گرم بر سرعت تصمیم گیری های ما می افزایند. معمولاً پاسخ هایی که از اندیشه های گرم ناشی شده اند وضعیت موجود را وخیم تر می کنند.

برای کسب مهارت در «اندیشیدن سرد» لازم است که فرق بین « تفکر گرم» و « تفکر سرد» را به کودک خود بیاموزیم. نمونه های زیر را برای کودک خود بخوانید و از او بپرسید کدام یک از پاسخ ها از « تفکر سرد» و کدام یکی از « تفکر گرم» ناشی شده اند؟

1- سعید فوتبال بازی می کند. زنگ تفریح است و بچه های دیگر هم در حیاط مدرسه حاضرند. ناگهان ضربه محکمی به توپ می زند و توپ به صورت «تو» برخورد می کند.

تو می اندیشی:

الف) چی ؟ تصادفی بود؟ یا این که سعید می خواهد دعوا را شروع کند؟

ب) او از روی عمد این ضربه را به صورت من زد. من هم به شکلی دیگر و شدیدتر تلافی خواهم کرد؟

2- مریم برای دوست خود 3 بار پیغام تلفنی گذاشته است تا با او تماس بگیرد ولی او این کار را نمی کند.

 مریم چه فکری می کند؟

الف) چرا به من تلفن نمی کند؟ آیا از دست من ناراحت است شاید فراموش کرده که به پیغام گیر گوش دهد؟ شاید مادرش به پیغام گیر تلفن گوش کرده و فراموش کرده که به او بگوید؟

ب) او حتماً منظوری از این کارش داشته، به صورتی رفتار می کند که گویی از تماس من بی خبر است.

3- علی قصد دارد که دوستش را ساعت 3:30 در فروشگاه ببیند. او در فروشگاه حاضر می شود، 30 دقیقه منتظر می شود ولی از دوستش خبری نیست.

او فکر می کند:

الف) عجب آدم بدقولی است. او که بهترین دوست من است حالا می خواهد مرا اذیت کند، من هم او را کنار می گذارم.

ب) چه اتفاقی افتاده؟ اگر او نمی خواست به فروشگاه بیاید پس چرا به من قول داد؟ ممکن است اتفاقی افتاده باشد یا حادثه ای پیش آمده است. بهتر است بار دیگر با او تماس بگیرم و بفهمم که چه شده است...

پس از این که کودک شما توانست فرق بین یک «فکر گرم» و یک «فکر سرد» را بشناسد، با او تمرین کنید تا بتواند پاسخ مناسبی در برخوردهای اجتماعی خود بروز دهد. برای کودک خود نمونه هایی از وقایعی که برای کودکی به سن او ممکن است اتفاق بیفتد تعریف کنید و از او بخواهید که یک «فکر گرم» و یک «فکر سرد» ارائه دهد. او را برای تصمیم گیری آرام و دور از پیش داوری های سریع، یاری کنید.

مثال 1:

قرار است که دوستانت را در جایی ملاقات کنی و با هم به مدرسه بروید. تو در ساعت معین حاضر می شوی ولی هیچ یک از دوستانت در ساعت معین نمی آیند، 5 دقیقه دیگر هم منتظر می شوی ولی از دوستانت خبری نیست.

تفکر گرم: آن ها مرا دست انداخته اند...

مثال 2:

تو در صف یک فروشگاه ایستاده ای، فروشنده با مردی که پشت سر تو ایستاده صحبت می کند و جنس مورد نظرش را می آورد و تو هنوز منتظر ایستاده ای...

تفکر گرم: این مرد (فروشنده) بچه ها را دوست ندارد.

مثال 3:

تو می خواهی فوتبال بازی کنی ولی روز اول که وارد تیم می شوی بچه ها شروع می کنند به خندیدن و شوخی کردن...

تفکر گرم: آن ها به من می خندند و می خواهند مرا مسخره کنند.

مثال 4:

تو به خواهرات اجازه دادی که نوارت را به دوستش قرض بدهد ولی ساعت 3 آن را به شما برگرداند. ساعت 3:15 است و تو می خواهی به منزل دوستت بروی و نوار را به او بدهی اما هنوز نه خواهرت آمده و نه به نوار دسترسی دارد...

تفکر گرم: خواهرم می خواهد مرا اذیت کند.

فراموش نکنید که هنگام پاسخگویی در هر یک از شرایط پیشنهادی، بهتر است خود کودک شما فکر کند و باز خوردهای احتمالی خود را شرح دهد. سپس می توانید به او کمک کنید که فکرهای بهتر و مناسب تری داشته باشد و آن ها را به ذهن خود بسپارد و در موقعیت های بعدی به کار برد.

 مهارت های اجتماعی و دانش آموزان

نتیجه گیری:

برای این که کودک ما در اجتماع بتواند رفتار های مناسبی داشته باشد بهتر است به 3 توصیه زیر برای تکمیل مطالب پیشین توجه نماییم:

مهارت های اجتماعی و دانش آموزان

به کودک خود شرح دهیم که پیش از تصمیم گیری و حل مسئله لازم است بدانیم که فرد مقابل ما به چه چیزی فکر می کرده و چرا چنان رفتاری را بروز داده است؟

آیا می توانیم بفهمیم که فرد مقابل ما چه احساسی داشته و چگونه فکر می کرده است؟

بله، نگاه کردن به چهره افراد بهترین راه شناختن وضعیت احساسی آن هاست.

آیا عصبانی است، ترسیده، نگران است یا مخالفت می کند؟ هر یک از چهره ها دانستنی هایی درباره عملکرد و رفتار فرد به شما می دهند.

دیگر این که می توانیم از فرد مقابل خود سۆال کنیم. به طور مثال اگر دختر شما وارد کتابخانه شده و می بیند که دو نفر از دوستانش به او می خندند، ممکن است فکر کند به او می خندند و پاسخ هایی چون، ناراحت شدن، ترک کردن کتابخانه و ... کناره گیری از آن ها را نشان دهد، در حالی که اگر از آن ها بپرسند به چه چیزی می خندند؟ به طور حتم از پاسخ آن ها نادرست بودن فکر خود تعجب زده خواهد شد.

توصیه سوم اینست که خودمان را به جای فرد مقابل بگذاریم و حدس بزنیم که چگونه احساس می کند و چگونه عمل خواهد کرد. زمانی که کودک شما در باره مشکلی که با دوست یا همکلاسی خود دارد با شما صحبت می کند، از او بخواهید خود را به جای او بگذارد، سپس از او بپرسید چگونه حس می کند و می خواهد چگونه رفتاری داشته باشد؟

 



:: برچسب‌ها: مهارت اجتماعی , دانش آموزان , تفکر سرد , اجتماع ,
:: بازدید از این مطلب : 62
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 30 ارديبهشت 1396 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 124 صفحه بعد